سال 1380 اولین کتاب داستانم - راز آتشفشان -چاپ شد ذوقی شوقی داشتم بس دیدنی و شنیدنی
الان که چهارمین کتابم بنام - یادداشتهای معنوی به همسرم را منتشر کردم به قدر کتاب اولی لذت بخش نبود
همیشه اولین ها به دل می نشیند و به یاد می ماند
همیشه
کلمات کلیدی: الموت
هرانک
هرآنک های نوشتن من است .نوشتن هایی که از ایمان به جغرافیای زادگاهم - الموت - این گستره خیال و راز و فرهنگ و اساطیر که به حقیقت بهانه خوب و تمام عیار نوشتن های من است .
هرانک دراین پنج سال فعالیتش در دنیای مجازی سعی کرده است به راه خویش مقصد خویش وفادار بماند .
هرانک افتخارش نوشتن از مردان و زنان سرزمین الموت است که سختکوشی صداقت ایمان دوست داشتن مهربانی های شگرف خصیصه ذاتی شان است
هرانک و............................
کلمات کلیدی: الموت
یادش بخیر ،ننه صاحبه ، برامون قصه می گفت می گفت.... بعد ناگهانی دراوج خیال ،که کیفور از لذت قصه بودیم قصه را قطع می کرد.ننه با عتاب می گفت" وای نخ قصه ام گم شد ".
می گفتیم :"نخ را بکش ننه ؟! "
می گفت : "گره افتاده بکشم پاره می شود ".
بعد ما تمام شب را خواب گلوله نخ می دیدیم .یک گلوله نخ بزرگ با نخ های تودرتو که ننه صاحبه مشغول واکردنش بود .فرداشب ننه صاحبه با روی خندان می گفت:"نوه ها نخ قصه پیداشد " بعد باز قصه بود قصه بود وگم شدگی نخ و عتاب ننه وای نخ ام گم شد و....
ننه صاحبه می گفت :
قصه به گلوله نخ می ماند .عین گلوله نخ .فقط کافی است نخش را بیابی آن وقت قصه خودش می آید .
کلمات کلیدی: گلوله نخ